اس ام اس های زیبا و توپ

اس ام اس های زیبا و توپ

اس ام اس های زیبا و توپ

اس ام اس های زیبا و توپ

اس ام اس و جک های خنده بازار فک و فامیل

دیشب مهمون داشتیم بابام دیر کرده بود نیومده بود …
مامانم به من : یه “تک بزن” به بابات بگو مهمونا اومدن پس چرا نمیای ؟ بگو نوشابه هم بخره ؟ راستی بهش بگو یه بسته چیپس سیب زمینی هم واسه کنار مرغ بخره و زود بیاد …
من : همه اینا رو با یه تک زنگ بگم دیگه ؟
مامانم : خب یه مسیج بهش بزن و زود قطع کن !!!
.
.
یکی از فامیلامون بیمارستان بستری بود دیگه نمیتونست حرف بزنه فقط میشنید ؛ همه فک و فامیل ناراحت بودن یه پسر دایی داشتم حدود ۱۰ساله یهو برگشت به مادرش گفت : مامان ، عمو مثل تلفن خونمون یه طرفه شده ؟؟؟
من
مریض
الکساندر گراهامبل
مخابرات
همراه اول
پرسنل و سایر افراد حاضر در صحنه
.
.
خواهرم یه فیلمو تو سینما دیده بعد سی دیشو خرید منم ببینم !
خلاصه نشستیم با هم ببینیم ، صحنه های فیلمو حدس می زد با آرنج می کوبید به پهلوم می گفت : دیدی ! دیدی !
حالا بماند پنج شش بار غلط حدس زد !!!
.
.
به بابام میگم بابا این مبل ها دیگه قدیمی شده ۳ساله داریمشون بندازیمشون دور یه دست جدید بگیریم ؛ برگشته میگه تو رو هم ۱۸ساله دارم اگه به دور انداختن باشه باید تو رو اول بندازم دور !!!
.
.
داره رعد و برق میزنه مامانم میخواد بره پشت بوم لباسارو جمع کنه ، میگه وای چه رعد و برقی نکنه برق بگیرتم ؟!؟!؟! پاشو تو برو …
ینی دهنم وا موند از این حرف مامانم …
من سر راهیم ، میدونم !!!
.
.

مامانم اصلن نمی تونه ناهار برنج نخوره ، چون تازگیا دیابت گرفته دکتر بهش گفته حداکثر یه کفگیر برنج بخور ، مامانم با بزرگترین کفگیر ممکن برای خودش برنج می ریزه …
میگم مامان این که خیلی زیاده !!! میگه دکتر خودش گفته یه کفگیر ، نگفته چه کفگیری که …

.
.
بابام داشت چیپس میخورد یهو گفت اوه اوه چقدر تنده !!! فلفلیه ؟
بعد روی چیپسو نیگا کرد گفت نه ! نوشته کچاپ ! بعد با خیال راحت شروع به چیپس خوردن کرد و به این ترتیب چیپس دیگر تند نبود !!!
.
.
توصیه های ایمنی داییم قبل از دادن سوییچ ماشین به پسرش :
کسیو زیر نگیری ها …
.
.
بابام میگه نوشابه بخرم ؟؟؟
مامانم میگه : نه هندونه داریم …
.
.
ما اگه پای سفره بگیم مامان دستت درد نکنه چقد غذات خوشمزه شده ، مامان خانم شکست نفسی میکنه میگه نه مامان گشنته فکر میکنی خوشمزه شده …
اگه بگیم این چیه درست کردی ؟ چقد بدمزست ؟ میگه تو سیری … بلندشو برو گمشو اینقد ایراد نگیر …
.
.
یه زمانی پسر داییم راننده ی آمبولانس شده بود هروقت گرسنش میشد آژیر آمبولانسو روشن میکرد گازشو میگرفت میرفت کله پزی !!!
.
.
وقتی یه حرف درست حسابی میزنم که بابام خوشش نیاد میگه بچه ای ، حالیت نیست !
وقتی ازش پول میخوام میگه خره پیری و بزرگ شدی برو جون بکن مثل مرد نون بازوتو بخور !
هرچی حمع و تفریق و تقسیم میکنم حرفای بابامو نمیفهمم بالاخره بچم یا بزرگ شدم ؟؟؟
از مسئولین درخواست می کنم بیان نصفم کنن دایره هامو بشمرن بگن چند سالمه !
.
.
دیروز به داییم میگم میخوام برم ADSL بگیرم ماهی ۲۰تومنه …
میگه : نو یا دست دوم ؟
.
.
چند دقیقه پیش یهویی بابام از خواب پرید ، دیدیم صورتش خیس خیس و نفسش بالا نمیاد … هر چی سوال میکردیم چی شده جوابمونو نمیداد ؛ بعد از ۱۰ دقیقه میگه : خواب دیدم فردا امتحان دارم هیچی نخوندم …
.
.
رفتیم عروسی با بابام اینا دوره میز نشسته بودیم گارسون با کت شلوار و کروات اومد جلو میزو جم کنه بابام خیال کرد از مهموناست جو گرفتش پاشد با یارو دست داد و ماچ و روبوسی گفت : مبارک باشه بفرماید بشینید جا هست …
من
ماه داماد
عروس خانم
عاقد
گارسون
.
.
آدم ۱۰۰تا دختر کور و کچل داشته باشه ، یه دونه پسر مثل تو نداشته باشه …
“یکی از توهین های مامانم به من وقتی اذیتش میکنم !”
.
.
رفتم بدن سازی یه کم که چاق و چله شدم اولین واکنشی که بابا بزرگمم بعد دیدنم انجام داد :
اگه تراکتور نبود جون میدادی به جای گاو ببندنت به گاو آهن شخم بزنی !
.
.
من : مامان بزرگ قراره کادو تولد چی بهم میدی ؟
مامان بزرگم : الان چند ساله میخوام یه چیزی بهت بدم اما جور نمیشه !
من : چی ؟!
مامان بزرگ : از خدا خواستم روز تولدت از طرف من یه جو عقل و یه نخود شعور بهت کادو بده که نمیدونم چرا تا حالا نداده ؟؟؟
.
.
این گوشی های اندروید یه برنامه دارن که وزن آدمو نشون میده بعد این داداش ما رفته وایساده رو گوشی که وزنشو ببینه !
.
.
یه جا رفتیم مهمونی یارو رفت تو آشپزخونه چایی بیاره ؛ گفتیم ۲دقیقه اومدیم خودتونو ببینیم ، بی شعور اومد نشست میوه نیاورد دیگه !!!
.
.نصف شبی برق خونمون قطع شده بود چشم چشمو نمیدید ، در اتاقو باز کردم مامانم پشت در بود تا منو دید وحشت زده گفت “بسم الله الرحمن الرحیم”
.
.
داشتم از جلوی دستشویی رد می شدم یه دفه دیدم بابام داره با مسواک من مسواک می زنه ! وایسادم به جیغ و هوار و دعوا …
بابام گفت : خوب حواسم نبود !
بعد که داشت از دستشویی بیرون می رفت برگشت گفت : حالا نری تلافی کنی با مسواک من مسواک بزنی ها !
.
.
خواهرزادم میگه چرا تصویر آیفون خونتون رنگی نیست ؟
گفتم اخه لازم نیس ، چرا رنگی باشه ؟
گف اگه پلنگ صورتی بیاد از کجا بفمیم پلنگ صورتیه آخه ؟
.
.
بابا و مامانم با هم قهر بودن ، بردمشون سینما تا به این بهونه آشتیشون بدم …
توی کافی شاپ سینما نشستیم همونجا آشتی کردن ؛ حالا میگم پاشین بریم فیلم ببینیم ، سر اینکه کدوم سالن بریم و چه فیلمی ببینیم با هم دعواشون شد …
برگشتیم خونه !!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد