کاش دفتر خاطراتم چراغ جادو بود تا هروقت از سر دلتنگی به رویش دست می کشیدم ، تو از درونش با آرزوی من بیرون می آمدی …
.
.
به صدایت که معتاد شدم رفتی !!!
حالا هر روز خاطره تزریق میکنم …
.
.
خاطره اگر در جهنم هم باشد دل را تنگ جهنم میکند و تو با تمام بهشتی بودنت در حسرت جهنمی …
.
.
یادت هست ، خیالت هست ، خاطراتت هست ، فقط کمی جای تو خالیست ، نمی آیی ؟
.
.
زیر درخت سیب نذر کرده ام به آمدنت …
فصل شکوفه زدن از خاطرات نزدیک است !
.
.
نمیدانم چه بر سرِ من و این خیابان ها آمده که هر جایی میخواهم بروم به کوچه ی خاطراتمان میرسد …
.
.
هیچگاه فاصله ها حریف خاطره ها نیستند …
ادامه مطلب ...
تقریبا همه جهان گم شده است !!!
می توان به جرات گفت حدود ۱۰۰ میلیارد کهکشان در جهان هستی وجود دارد که هر
یک از آنها از ۱۰ میلیون تا ۱۰ تریلیون ستاره را در خود گنجانده اند.
خورشید در مقایسه با این ستاره ها یکی از کوچک ترین و ضعیف ترین ستاره ها
به شمار می رود و حتی می توان نام کوتوله زردرنگ را روی آن گذاشت. در واقع
در جهان هستی مقادیر ترسناک و عظیمی از ماده مرئی وجود دارد که انسان تنها
قادر به مشاهده دو درصد از آن است. وجود این مقدار ماده به دلیل نیروی
گرانش آنها پیش بینی می شود و ماده تاریک نیز که مقدار آن شش برابر جرم
ماده مرئی تخمین زده می شود بخش نامرئی جهان را تشکیل داده است. به گزارش
مهر به نقل از منابع علمی، جهان وجود انرژی تاریک به عنوان بخشی دیگر از
جهان که در واقع مابقی جهان را تشکیل داده است، موضوع را پیچیده تر خواهد
کرد. این نوع انرژی با گسترش سریع جهان در ارتباط است و به همراه ماده
تاریک همچنان ناشناخته باقی مانده است.
خورشید می توانست از موز ساخته شده باشد !!!
خورشید بسیار پرحرارت است زیرا وزن چند میلیارد میلیارد میلیارد تنی آن
گرانش عظیمی به
ادامه مطلب ...
عجب روزگاری داشتیم … یادش بخیر !!!
.
جمعه یعنی تلویزیون سیاه سفید ۲۱ اینچ پارس ، گزارش هفتگی ، بوی نم ، مشق های ننوشته …
این تعریف از جمعه هیچوقت از سرم بیرون نمیره !
.
.
یکی از وحشتناک ترین لحظه های دوران مدرسه این بود که صبح دیر برسی مدرسه و ببینی هیچ کسی توی حیاط نیست …
.
.
یادش بخیر :
گل گل ، گل اومد ، کدوم گل ؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه
قشنگه ! کدوم کدوم شاپرک ؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده ، با بالهای
قشنگش میره و برمیگرده ، میره و برمیگرده … شاپرک خسته میشه … بالهاشو زود
میبنده … روی گلها میشینه … شعر میخونه میخنده !!!
.
.
شما یادتون نمیاد ، دبستان که بودیم وقتی معلممون میگفت “یه خودکار بدید به
من” ؛ زیر دست و پا همدیگه رو له و لورده میکردیم تا زودتر برسیم و معلم
خودکار ما رو بگیره …
.
.
ﻣﺎ ﻓﻘﯿﺮ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﯿﻢ ﺗﻮﭖ ﭘﻼﺳﺘﯿﮑﯽ ﺩﻭﻻﯾﻪ ﮐﻨﯿﻢ ﻭﺍﻣﯿﺴﺎﺩﯾﻢ ﯾﻪ ﺗﻮﭘﯽ ﺳﻮﻻﺥ بشه
و ﭘﺎﺭﻩ ﺵ ﮐﻨﯿﻢ … ﺍﻭﻧﺎیی ﮐﻪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﻭﺗﺎ ﺗﻮﭖ ﻧﻮ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻦ ﯾﮑﯿﻮ ﭘﺎﺭﻩ
ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ !!!
.
.
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
یادش بخیر بچه که بودیم به آهنگها و شعرها
گوش میدادیم و بعضی ها رو اشتباهی میشنیدیم و نمی فهمیدیم منظورش چیه، بعد
همونطوری غلط غولوط حفظ میکردیم.
.
.
یادش بخیر تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم…
.
.
یادش بخیر با مدادتراش و آب پوست پرتقال، تار عنکبوت درست می کردیم.
.
.
یادش بخیر خانوم اجازهههههههه سعیدی جیش کرددددددد.
.
.
یادش بخیر بچه که بودیم وقتی میبردنمون پارک میرفتیم مثل مظلوما می چسبیدیم
به میله ی کنار تاب، همچین ملتمسانه به اونیکه سوار تاب بود نگاه میکردیم
که دلش بسوزه پیاده شه ما سوار شیم، بعدش که نوبت خودمون میشد دیگه عمرا
پیاده می شدیم.
.
.
یادش بخیر پاکن هایی که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، بعد که با طرف آبیش
می خواستیم خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره میکرد یا سیاه و
کثیف می شد.
.
.
ادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
.
.
ادامه مطلب ...